جدول جو
جدول جو

معنی تاریک چشم - جستجوی لغت در جدول جو

تاریک چشم
کسی که بینایی چشمش کم باشد، نابینا
تصویری از تاریک چشم
تصویر تاریک چشم
فرهنگ فارسی عمید
تاریک چشم
(چَ / چِ)
کوته نظر. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شب کور. (آنندراج) ، آنکه بینایی چشم او کم باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تاریک چشم
آنکه بینایی چشمش اندک باشد چشم تاریک ضعیف چشم، کوته نظر، شب کور
تصویری از تاریک چشم
تصویر تاریک چشم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ / چِ)
چشم تاریک. چشم ضعیف
لغت نامه دهخدا
تیره رنگ، سیاهرنگ:
جدا گشت تیغ شهی از نیام
برون شد خوراز میغ تاریک فام،
(گرشاسبنامه)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شب تاریک. شب های محاق:
صدرجهان، جهان همه تاریک شب شده ست
ازبهر ما سپیدۀ صادق همی دمی.
رودکی.
بگوش من آید بتاریک شب
که بگشاید از رنج یک تن دو لب.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(تُ چَ / چِ)
چشم گیرا. (ناظم الاطباء). زیباچشم. دارای چشم جذاب. که چشم او بیننده را بخود کشد:
کرد را بود دختری بجمال
لعبتی، ترک چشم و هندو خال.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاری چشم
تصویر تاری چشم
چشم تاریک چشم ضعیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک فام
تصویر تاریک فام
تیره رنگ سیاه رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریک شب
تصویر تاریک شب
شب تاریک از شبهای محاق
فرهنگ لغت هوشیار
نیم سایه، نیم تاریک، تاریک روشن
فرهنگ گویش مازندرانی
شب تاریک و پرمه
فرهنگ گویش مازندرانی